هر چه گشتم من به دنبال خودم شاید که بگیرم خبر از حال خودم
کس خبر از من به خودم هیچ نداد نذر و نیاز منِ درویش نداد
شاه بودم و غافل ز خودم دشمن سر سخت مرا جز کیش نداد
مهرهی اسبش به رخم هی کشید یورش خود را خبر از پیش نداد
****
کس ندید اسب چو عقابی بپرد فیل بخورد هم رخ ما را بدرد
پیاده ای آید و از ره برسد شاه و وزیر را هر دو با هم ببرد
وزیر دادیم که پیاده ندهیم ساقی دادیم که پیاله ندهیم
قلعه رفتیم تا که دشمن برود در دوزخ ما هم کهنه بادی بوزد
دیدیم که هم در یورشیم هم کیش و مات ماندیم برگردش این روزگار مبهوت و مات
ما را در اینستاگرام دنبال کنید Sher_dar_sokhan @