بر دوست این همه شعر آمد و بر خویش نیامد
از خویش به جز طعنه رندانه و تشویش نیامد
آن خیش که بِخورد بر دل خویش
خیش ز خویش آمد و از هیچ نیامد
ازدوستِ شفیق هر چه صواب ،
غیر شرّ بر تو از آن خویش بداندیش نیامد
خانه شدش گر که خراب، ز طمع بود و ز آز
زلزله بر دارِ خراباتی درویش نیامد
ما را در اینستا گرام دنبال کنید sher_dar_sokhan @