سنگش پراندیم جغدی چو آمد سوی ما |
|
|
|
بانگ برآمد، کو سیمرغیست در هوا |
|
ما نه مرغ و نه سیمرغ دیده بودیم |
|
|
|
از کویر تازه به کوه رسیده بودیم |
|
عمری به دنبال آب دویده بودیم |
|
|
|
هر بار به سراب رسیده بودیم |
|
تابش مهتاب به شنزار چشیده بودیم |
|
|
|
آتش آفتاب به نیزار ندیده بودیم |
|
وصف مَرغ و علفزار شنیده بودیم |
|
|
|
جنگل انبوه به این زار ندیده بودیم |
|
ما زهره ی مار کشیده بودیم | ||
|
دندان کفتار ندیده بودیم |
|
ما از شکار بسی شنیده بودیم |
|
|
|
شکار شده در دام ندیده بودیم |
|
پس باورمان شد آنچه شنیدیم |
|
|
|
همره جغد شدیم، به خیال آنکه با سیمرغ پریدیم |
ما را در اینستاگرام دنبال کنید sher_dar_sokhan @