دیگه از صورت زیبا نمیگم |
|
|
|
دیگه از رفیق دانا نمیگم |
|
دیگه از شکسته وشکستنیها نمیگم |
|
|
|
دیگه از پیوستن و گسستنیها نمیگم |
|
یکی آمد، یکی باید برود |
|
|
|
دیگه از آمدهها و رفتنیها نمیگم |
|
دیگه از دیوانگیها نمیگم |
|
|
|
اینهمه ویرانگیها نمیگم |
|
من در این شهری که نوست بیگانهام |
|
|
|
از غم بیگانگیها نمیگم |
|
دیگه چیزی نمیگم | ||
دیگه از شهر قشنگ و خونمون |
|
|
|
دیگه از نعنا و نعنا پونمون |
|
دیگه از دشت ها و نهر و جوی آب |
|
|
|
دیگه از باغهای پشت خونمون |
|
دیگه از مکر و فریب و خدعهها |
|
|
|
آدما در بند و دام عقدهها |
|
دیگه از پیرا و رو دست مونده ها |
|
|
|
این همه از خونههاشون روندهها |
|
از تمام رفتهها و موندهها |
|
|
|
قصّهی پر غصّهی واموندهها |
|
دیگه چیزی نمیگم | ||
ما را در اینستاگرام دنبال کنید sher_dar_sokhan @