یادش بخیر اون روزای کودکی را لیموناد و آبنبات و پولکی را
یادش بخیر اون بازی الک دولک غافل بودیم ز گردش چرخ و فلک
چرخ و فلک تو اون روزا یه بازی بود کمتر کسی از آدما ناراضی بود
یادش بخیر، شبها توی تابستونا جامونا مینداختیم رو ی پشت بونا
مادر میگفت ابر هوا ، نرین بالا کی گوش میداد، همه بودیم سر به هوا
یادش بخیر زمستونا و کرسیا جلو درا ، گالِشا و اورُسیا
یادش بخیر اون شب عید و کفش نو ذوق میکردیم که میخوردیم ما پلو
یادش بخیر درس و کلاس و مدرسه مشق شب و ترس از حساب و هندسه
یادش بخیر معلمای شیک و پیک مداد شیر نشان و اون خودکار بیک
یادش بخیر اول ابتدائی را همون ابتدای ابتدایی را ...
با هم میخوندیم که" بابا نان داد " کس نمیگفت:" برای نان جان داد"
ما را در اینستاگرام دنبال کنید sher_dar_sokhan @