شعر در سخن محمد ریاضت

صفحه رسمی شاعر کتاب های شکوفه های پاییز ،در خلوت پسکوچه ها و نهانکده ی دل ، محمد ریاضت

شعر در سخن محمد ریاضت

صفحه رسمی شاعر کتاب های شکوفه های پاییز ،در خلوت پسکوچه ها و نهانکده ی دل ، محمد ریاضت

در این صفحه آخرین آثار ، اشعار ، کتاب های چاپ شده ، اشعار به صورت دکلمه و آخرین خبر‌ها در مورد شاعر ارجمند جناب آقای محمد ریاضت قرار خواهد گرفت.

میان جنگلم، وقت غروب است

 

شب رسید و مقصد من راه دور است

هر قدم که می‌روم واپس نتوانم نگریست

 

چه تاریکتر از آن است که بود لحظه‌ی پیش

گر پیش روم چه امید به نجات است

 

گر بمانم، بسی این شب دراز است

گر که برگـردم و واپـس بـروم

 

از کجا دانم که آن چاره ی کار است

پس تاریک‌تر از آنست

 

چو به راست بنگرم تردید کنم،

 

                    شاید که چپ روشن‌تر از آنست

با خود اندیشه کنم، گناه من نباشد که شب است

 

محیط من آوای وحش و جنگل است

ظلمت اگر هست چرا روزنه‌ی نور نیست

 

هرچه در این عالم است با یکدگر جور نیست

مگر نگویند زمین بزرگ و هم فراخست

 

آنچه نصیب ما نشد یک کوره راه است

                  ***

ناگه نگهم خیره بر آسمان شد

 

چشم گشاده بر نور ستارگان شد

نجوایی به گوش دل شنیدم

 

نجوا کننده در نهان و من ندیدم

                  ***

" برخیز وبگشا پر و پرواز کن

 

راه خود به آسمان تو آغاز کن

زمین رها و زمینی فراموش کن

 

ستاره در آغوش گیر،

          دگر هرچه چراغ است تو خاموش کن"

 

 

ما را در اینستاگرام دنبال کنید     sher_dar_sokhan @

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی